و این روزهای آخر…
🎒 چمدانت را که میبندی به فکر فرو میروی
👜 انگار یک دستت بندش را باز میکند و دست دیگرت آنرا میبندد
🌂 نه… مگر میشود این همه خاطره را در چمدان جای داد؟
☂️ مگر میشود این همه دلتنگی را با خود برد؟
🍂 مگر این همه کوچه و خیابان که تا صبح قدم زده ای در این چمدان لعنتی جا میشود؟
🍃 مگر میشود رفت و اینها همراه تو نباشد؟ مگر اصلا زندگی بدون یک دنیا دلبستگی و وابستگی ممکن است؟
🥀 تازه، همه اینها رو بردی… با خاک پدرت چه میکنی؟
💗 به دور و برت که نگاه میکنی، همه چیز برایت خاطره میشود
💼 شاید هیچ گاه فکرش را هم نمیکردی این همه یادگاری داشته باشی
🌱 هیچگاه دلت را اینقدر کوچک ندیده بودی که منتظر بهانه ای باشد تا بار سنگین گریه اش را از روی شانه ات خالی کند
💔 دلت میگیرد
👵 صدای مادرت همه افکارت را به هم میریزد
😔 به چشمهایش که نگاه میکنی دلت میلرزد
🍂 دیگر حتی سعی هم نمیکنی اشک هایت را پنهان کنی
🍂 کار از این حرفها گذشته است
🍃 اما مادرت مثل همیشه غصه هایش را پنهان میکند. نگاهت میکند، میرود و تو نمیدانی چه میخواست بگوید
🍁 این روزها حالش خوب نیست
🍂 بی بهانه به چشمهایت نگاه میکند
🍂 بی دلیل اشک می ریزد
🍂 بی هوا در آغوشت میکشد
🎒 چمدانت را که میخواهی برداری، انگار تمام دنیا را داخلش گذشته ای
🎒 اصلا تکان نمیخورد
💼 این همه خاطرات چمدان را سنگین کرده اما دلت نمیآید تکهای از آنرا اینجا جا بگذاری
🤝 دستهایت هم مثل دلت میلرزد
⏳ یک لحظه به تمام تلاش هایت برای رسیدن به این لحظه فکر میکنی
🍃 به آن همه سختی
🍃 به آن همه انتظار
🍃 به آن همه شوق…
🍁 ارادهات قویتر میشود
🍁 اگر قرار بود ببازی، زودتر کنار میکشیدی
🍁 نه… انگار دوباره خون به رگهایت میرسد
🥀 باید به تمام دلتنگیها غلبه کرد
🥀 باید آنقدر مصمم بود که هیچ مانعی نتواند جلو تصمیمت را بگیرد
🥀 باید قبول کرد که این تغییر است که تو را متفاوت میکند
🌎 جرات تجربههای سخت است که روحت را، ذهنت را و هدفت را زیبا میکند
🌎 تجریه ای که بسیاری جرات انجام آنرا ندارند
🎒 دوباره به چمدانت نگاه میکنی
🌾 انگار از وقتی بار غصه هایت را خالی کردهای سبکتر شده است…
🧳 یک گوشه چادر نماز مادرت را می گذاری
🧳 و یک گوشه یک مشت از خاک پدرت را
🧳 دلت قرص میشود
نویسنده: وحید
مطالب مرتبط
آخرین دیدگاهها