و این مسیر دشوار – قسمت دوم

💢 هرچه به تاریخ پرواز نزدیکتر میشوم استرس بیشتری وجودم را فرا میگیرد که گاهی تا مرز پشیمانی مرا میبرد. اما نه.‌‌.. این همه تلاش نباید با این چیزها از بین برود.
💢 چمدان هایم را کنار هم چیده ام. اصلا نمیدانم چه وسیله ای را بردارم. هر چه تلاش میکنم نمیتوانم تمرکز داشته باشم و مدام حرفهای عده ای با تکرار “نمیشود…” آزارم میدهد.
💢 اگرچه به خودم ایمان دارم. به تواناییهایم. به تلاشم. اما ترس از “نشدن ها” گاهی بدجور دلم را خالی میکند. اینها همگی یک طرف… دلتنگی هایم را چه کنم؟ نکند آنقدر فشار بیاورد که همه چیز را رها کنم!
💢 ناگهان تصمیمی میگیرم. اینکه هر چه فکر و انرژی منفی است از خود دور میکنم. از تمام گروه ها و فروم های منفی باف بیرون می‌آیم.‌ من اراده کرده ام بشود پس میشود. به تنها چیزی که فکر میکنم موفقیت است نه چیز دیگری‌.

💠 صدای لرزان مادرم همه تفکراتم را به هم میریزد. بغض هایش را فرو میبرد و مانند همیشه سعی میکند احساسات مادریش را پنهان کند. به چشمهایش که نگاه میکنی همه چیز لو میرود. مادرم… چشمهای تو هیچگاه دروغ نمیگوید. هیچگاه نمیتواند آنچه در دلت میگذرد را به نمایش نکشد. اما اینبار عمق غصه را میتوان در چشمهایش دید. نگرانی عمیقی که لایه لایه اش را ترس، دلشوره، دلتنگی، اضطراب و التماس پوشانده است.
💠 دستهای لرزانش را که میگیرم طاقت نمی‌آورد‌. فوران میکند. حرفی نمیزنم تا خوب خالی شود‌. اشکهایش که تمامی ندارد. او هم حرفی نمیزند‌. اما همه چیز روشن است‌. مرا با چمدان هایم تنها میگذارد.

🌐 امشب پرواز است. قرار گذاشته ام آخرین لحظه ها را با پدرم سر کنم. بالای سرش که میروم مثل همیشه آرام و راحت آرمیده است. نگاهم را به چشمهایش گره میزنم. اگرچه این عکس را بارها و بارها بر سر خاکش دیده ام اما اینبار نگاهش فرق دارد. یک مشت از خاکش را برمیدارم. پدر پدر است. حتی اگر خاک باشد. این مشت خاک برای من مثل یک کوه است. یک کوه که میتوانم همیشه به آن تکیه کنم. میبوسمش… صورتم را به خاکش میچسبانم. انگار مرا در آغوش میکشد.

⭕️ تاکسی جلو در منتظر است. چمدان هایم را که در صندوق آن میگذارم، انگار دارم تکه های قلبم را جا به جا میکنم. مادرم با یک قرآن و اسفند در کنار در ایستاده است. پیشانیش را میبوسم. تاکسی که راه می‌افتد مادرم با پای برهنه دنبالم میدود. تاکسی را نگه میدارم. دوباره او را در آغوش میکشم. به پاهایش بوسه میزنم به او قول میدهم مثل همیشه محکم و استوار باشم و خبرهای موفقیت من او را خوشحال کند.

⭕️ و میروم…

به اشتراک گذاری پست

نوشته‌های تازه

آخرین دیدگاه‌ها

نوشته‌های تازه

i2Canada IMMIGRATION Services